۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

متحد جانهای شیران خداست ، جان گرگان و سگان از هم جداست

سخنی با دوستان

شباهت بسیار عجیب موضوعات گاهی ذهن را بطور ناخواسته با آنکه آدمی بسیار فراموش کار است به فکر وادار می کند.

چند روزی است با اعدام ناعادلانۀ پنج تن از هموطنانمان - که با موج گستردۀ اعتراضات در اقصی نقاط دنیا و اعتصابات در شهرهای کردنشین میهن عزیزمان همراه بود - بطور شگفت انگیزی شاهد انتشار لینکهایی در مذمت ادیان آسمانی خصوصاً اسلام روبرو گشته ایم؛ البته که هر کس حق دارد بر اساس اصل آزادی بیان و مطبوعات هرچه می خواهد بنویسد و منتشر سازد.

از آنجا که سیر رخداد حوادث بسیار سریع است و امکان دستیابی به اطلاعات درست ، بسیار سخت و آنچه منتشر میشود تنها نوک کوه یخ بیرون زده از آب است امّا ، با توجه به نزدیک شدن به سالروز کودتای انتخاباتی بیست و دوم خرداد ، با گسیل سیل عظیمی از لینکهای آنتی اسلامیست (استفاده از واژۀ اسلامیست بخاطر کاربرد ابزاری از دین در سیاست است چرا که آنچه دوستان مورد اتهام قرار می دهند نه اسلام که اسلاموفاشیسم است ، نظیر آنچه در دوران تفتیش عقاید از آئین مسیحیت به مردم عرضه میشد) قصد به انحراف کشیدن اذهان عمومی از تمرکز و اتحاد بر واقعه مهمی است که در آستانۀ فرارسیدن آن قرار داریم.

مقصودم در اینجا بحث پیرامون اسلام نیست چرا که معتقدم هر کس در عقیده و نظر آزاد است و می تواند از باورها و اعتقاداتش طرز تلقی خود را داشته باشد، در عین در بهترین شکل ممکن پایبند به رعایت حریم و حفظ احترام دیگران باشد. (از این نقطه نظر که توهین به اعتقادات دیگران تنها زمینه ساز توسعه خشم و نفرت میان انسانها میشه چرا که شخصاً معتقدم صحبت از اشتراکات میان انسانها موجب اتحاد میشود / متحد جانهای شیران خداست ، جان گرگان و سگان از هم جداست)

آنچه در مکتب فراگرفته ام را در اختیار خوانندگان قرار می دهم شاید که به عنوان قطره ای از دریای هستی به وظیفه ای که برایش مرا از عالم لاهوت به ناسوت بی خانمان کرده اند، عمل کرده باشم.


من مرغ لاهوتی بدم

دیدی که ناسوتی شدم


و اما منظورم از این نوشتار تنها بیان نظر شخصی است.

شخصاً در این برهه از زمان که ایران بار دیگر می رود تا برگ جدیدی از تاریخ این مرز و بوم را ورق زند و ضحاک دیگری را در بند گرفتار آورد ، معتقدم هرچقدر مردم میهنم قدرتمند هستند اما هرگز نباید دشمن را خرد و ضعیف پنداشت.

چند روزی است که بار دیگر پس از شکل گیری اتحاد و همراهی همه ایرانیان در اقصی نقاط دنیا شاهد موج گستردۀ انتشار لینکهای اعتقادی هستیم که به نظرم انتشار این قبیل مطالب درست پیش از شکل گیری هر حرکت عظیم اعتراضی نه بطور اتفاقی که کاملاً برنامه ریزی شده است.

اما اینکه قصد منتشر کنندگان این قبیل مطالب خصوصاً در شرایطی که در آستانۀ فرارسیدن سالروز کودتای انتخاباتی هستیم نکته ای است که نباید بی اهمیت انگاشت.

چندی پیش فیلمی از سعید قاسمی منتشر شد که در آن از وقایع روز عاشورا اظهار وحشت و ترس کرده بود و بخش مهم صحبتهاش به اعتقاد بنده مربوط به آن جایی میشود که صحبت از همراهی مردم از اقشار کم درآمد به جریان اعتراضات مردمی می کند.


سعید قاسمی (سپاهی متجاوز به ایران و ایرانی): از آن روزی باید بترسیم که دمپایی پوشا و کفش ملی پوشای شوش و شاه عبدالعظیم و خیابان پیروزی اونروز قاط زدن و پشت ولایت نبودن آنوقت فرار کن برو خارج ، اگر اونا ول کردن پشت خط رو باید فرار کنیم.


براستی عزیزان ، چه موضوعی در اظهارات این جنایتکار متجاوز حائز اهمیت است؟

البته که برداشتهای متفاوتی وجود دارد ، اما به اعتقاد من بخش قابل توجهش مربوط به آنجایی میشود که این شخص به صراحت اعتراف می کند که از اتحاد و بهم پیوستن جریانهای اجتماعی وحشت دارند .

پس خیلی ساده دشمن نقطه ضعفش را بیان می کند و این نقطه ضعف برای رژیم فعلی چیزی نیست بغیر از اتحاد مردم و تشکلهای مردمی .

حال بیائیم به شکل دیگری ماجرا را نگاه کنیم ، در بسیاری از وقایع بعد از انتخابات وقتی به خیابان می رفتیم همه قشر آدمی را در میان معترضان می شد یافت با هر کس صحبت می کردم متفاوت از دیگری فکر می کرد اما برای اعتراض همه آمده بودند . بعد از مدتی سفری کاری برایم پیش آمد که در چندین شهر بزرگ کشورهای اروپایی و آمریکا مسافرت داشتم و در چند تظاهرات مقابل سفارتهای رژیم شرکت کردم در همه تظاهرات ها چه در ایران و چه در خارج جالب بود که همه جور ایرانی از انواع و اقسام گرایشات سیاسی – فکری حضور داشتند و برای نخستین بار احساس غرور و ایرانی بودن را در آن زمان بود تجربه کردم یعنی با افتخار بخودم گفتم : "من ایرانی هستم و از تبار کاوه و فریدون" .

اما چندی نگذشت در تماسی که با بستگانم در اغلب این کشورها داشتم که همه در تظاهراتها شرکت می کردند در کمال ناباوری گفتند نه دیگه خبری از آن اتحادی که میان ایرانیان در روزهای اول بود نیست ؛ دوستم گفت : هر کس ساز خود را می زند و همین امر باعث شده تا من هم در تظاهرات شرکت نکنم.

اینجا بود که کاملاً مطمئن شدم بیشتر از آنکه ما فکرش را کنیم ، حریفمان می داند چه کند و از اینجا بود که فهمیدم نباید حریف را دست کم شمرد.

خصوصاً حریف ناجوانمرد را.

حال بعد از این همه صغری کبری چیدن می خوام اینو بگم که وحدت و یکپارچگی مان را دست کم نگیریم ما پتانسیل برپایی هر نوع حرکت اجتماعی را داریم و به تجربه در طول تاریخ نشان داده ایم که وقتی می خواهیم با هم باشیم می توانیم اختلاف سلایق را کنار بگذاریم و برای هدف مشترک بایستیم.

و دشمن همواره از نقطه ضعفها استفاده می کند چرا ما نکنیم : نقطه ضعف جنبش ازادیخواه مردم ایران امروز ، عدم اتحاد جریانات فکری – سیاسی است ، علت آنهم آنست که دشمن سعی می کند با استفاده از فرصت، به این اختلاف سلایق اگرچه جزئی دامن بزند و در برابر ما نیز حاضر نیستیم برای خودخواهی خود در یابیم که ایران در حال حاضر یکی از تاریخی ترین دوران خود را پشت سر می گذارد ما الآن برای چند صباحی که زنده ایم (و گمان می کنیم قدرت ارث پدریمان است که اگر مرد نصیب ما میشود) آیندۀ نسلها را تباه نسازیم.

در این شرایط همه ما ایرانیان می دانیم یک دشمن مشترک داریم و آن هم رژیم آخوندک و در رأس آن علی خامنه ای ضحاک ماردوش زمانه است.

پس متعلق به هر جریان فکری – سیاسی – اعتقادی که هستیم تعیین خطوط و مرزبندی ها و تقسیم غنائم ایران زمین (مشخصاً برچسب زدن : تجزیه طلب ، سلطنتی ، مجاهد ، منافق ، کمونیست ، اصلاح طلب و ... ) را کنار بگذاریم و بر هدف مشترکمان که همانا نابودی رژیم آخوندکهاست با هم متحد شویم.


ما می دانیم چه می خواهیم ، همه ما آزادی می خواهیم و در یک همه پرسی با تجاربی که بدست آورده ایم توانایی ساختن ایرانی آباد و آزاد را داریم.


بارها ما ایرانیان ثابت کرده ایم که وقتی بخواهیم ، توانسته ایم همه موانع را مرتفع کنیم.


در پایان به اعتقاد بنده انتشار مطالبی که تنها به تمایزات و اختلاف سلایق (فکری - مذهبی) دامن می زند در چنین شرایطی که بودن هر دو نفر آدم با هم و رد گفتگو میان دو نفر، رژیم را به وحشت می اندازد و بذر نفاق و دشمنی و تفرقه را در میان آحاد جامعه می کارد ، تنها کمک کردن به اهداف نظام آخوندک و فراهم آوردن خوراک مغز آزاد اندیشان برای مارهای ضحاک ماردوش است.(هر اندیشه ای که می میرد و سرکوب میشود ، هر صدایی که فرو خورده میشود و بر نمی آید خوراکی برای مارهایش فراهم می آورد) پس برای یک بار هم که شده فقط خود و خواسته هایمان را نبینیم و بدانیم در یک جامعه دموکرات همه می توانیم به عنوان یک شهروند با رأی آزادانه خود در تصمیمات مهم کشوری سهیم باشیم و برای دست یافتن به قدرت دو روزه دنیا نسلها را نابود نکنیم. (مشخصاً احزاب و گروههای برون مرزی اختلاف سلایق را کنار بگذارند نمی گویم درون مرزی چون درون مرزها حزبی باقی نگذاشته اند) اگر همه با یک هدف واحد - تلاش برای همه پرسی و رفراندوم – حرکت کنیم قطعاً پیروزی با ما خواهد بود.

۱ نظر: